مامان.....

مامانم منو ببخش 

میدونم دختر بدی شدم 

میدونم فایزه نیستم

امروز بهم گفتی ازم راضی نیستی

و هیچ وقتم راضی نمیشی

اره حق با تواا من شوق ب زندگی ندارم ...

همه چیز واسم مرده خودم واسه خودم مردم

مامانم نمیتونی درکم کنی از درون چی میکشم

نمیدونی چقد سخته تمام باورایی ک  داشتی یهو فرو بریزه یعنی چی

اره حتی اونم ندونس واسه ی نقاشی ساده و کوچولو واسش با چ عشقی نقاشی میکردم

نمیخوام دنبال مقصر بگردم

ولی باور کن اینم درد که خودتو گم کنی و نتونی پیدا کنی

هضم تغییرش نبودنش سخته واسم 

حرفای مبهمش سخته واسم 

خودمو پیدا کردن سخته

اره خیلی وقته عشق ب زندگی تو وجودم خشکیده اینقدی ک شکوفه زدن درختا رو هم چشام نمیبینه

اره مامان تو حق داری ازم راضی نباشی و نباش 

اصن دلم میخواد هیچکس ازم راضی نباشه

خسته شدم از خوب بودن و بد جواب گرفتن

اینجوری بد باشم و بد جواب بگیرم میگم بد بودم حقمه

مامان حرفات امروز منو رنجوند ولی حقمه میدونم 

 

خدا

خدا دلتنگم دلتنگ

خدا کاری بکن  از دلم بره

خسته شدم از این حالم