برای معین


ادامه نوشته

:)من به تو علاقه مندم


ادامه نوشته

دلم گرفته بود 91/9/24


ادامه نوشته

جونم


ادامه نوشته

معین

تا به حال کسی
تو را با چشم هاش نفس کشیده؟
آنقدر نگاهت می کنم
که نفس هام
به شماره بیفتد
جوری که از خودت فرار کنی
و جایی جز آغوش من
نداشته باشی

:(


ادامه نوشته

:)


ادامه نوشته

:((

تمام حرفایی که واست نوشتم پاک شد:((((

چقدر خوبه تو این خونه ،

کنارم هستی هر لحظه


کنارت زندگی کردن برام آرامش محضه

تا وقتی با منی هر روز ، خدا مهمون ما میشه

تموم شادی دنیا ، زیر این سقف جا میشه

حریم امن دستاتو بکن دیواره این خونه

منم هیچوقت نمیذارم تو رو چیزی برنجون


من هر جا که برم بازم تو این خونه دلم گیره

تموم خستگی هامو با تو از یاد من میره

واسه خوشبختیمون بازم خودت پا در میونی کن

منو درگیر احساسی شبیه مهربونی کن

ادامه نوشته

زن که باشی
گاهی کم می آوری
دست هایی را که
مردانگی شان امنیت می آورد
و شانه هایی را که
استحکام آغوششان
لمس آرامش را
به همراه دارد.
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی...
پناه ببری...
ضعیف باشی...
دست خودت نیست
زن که باشی
گهگهاه حریصانه بو میکنی
دستهایت را
شاید
عطر تلخ و گس مردانه اش
لا به لای انگشتانت
باقی مانده باشد.

زن که باشی گاهی میزنی زیر گریه

که دلش بلرزد و صدایت کند:بانو....
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی رهایش می کنی
و پشت سرش آب می ریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش
به این امید که
او
خوشبخت باشد.
دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی.
میتوانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کنی...

میتوانی جلوی آینه موهایت را شانه کنی و حس کنی نگاهش را

میتوانی ساعتها به امید گره خوردن شال دور گردنش..ببافی و در هر رج بوسه بکاری برای روزهای مبادا که کنارش نیستی...

زن که باشی باید صبور باشی مدارا کنی و با همه ی بغض ات لبخند بزنی

زن که باشی...

هزار بار هم که بگوید:دوستت دارد!!!

بازهم خواهی پرسی:دوستم داری؟؟؟

و ته دلت همیشه خواهد لرزید.......

زن که باشی هرچقدرهم که زیبا باشی نگران زیباترهایی میشوی که شاید عاشقش شوند.....

دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی...

دوستت دارم معین

  معین دارم فکر میکنم به روزهایی که نداشتمت

به نبودنت

به امکان اینکه تو یا من ...

.

.

.

فکرهایم تمام شد!!

الان تو هستی و شیرین تر از این زندگی ممکن نیست

چه خاطراتی بشویم برای آینده های خیلی دورمان ما !!

:)

من یک زنم .
هر چقدر هم که ادای محکم بودن را دربیاورم ،
هر چقدر هم که ادای مستقل بودن ،
اینکه " ممنون ! خودم از پسش برمی آیم . "
باز هم ته تهش
...به آن سینه پهن مردانه ات نیاز دارم ؛
به دست هایت حتی .
نمی دانی چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردم می کنی !

:)

در ذهن زنانه ی من ،مرد یعنی تکیه گاهی امن
یعنی بوسه ای از روی دوست داشتن .. بدون اندکی شرم!

در ذهن زنانه ی من مرد یعنی کوه بودن .. پر از سخاوت .. پر از حیای مردانه
در کنار این ابهت .. لوس شدنهای کودکانه!!!
در ذهن زنانه ی خوشبین من مرد یعنی دوست میدارمت .. تو هر لحظه با منی!
تو مردی .. من بی تو از تمام آفرینش بیگانه ام!

91/9/16


ادامه نوشته

خدایا!!!


ادامه نوشته

میشه؟؟

یعــنی میشـود روزے برسد کــه بیــایــی

مرا در آغـــوش بگیـــرے

بخــواهــمــ ار تــــو گــِلـــه کنــمــ

تــــو بگـــویی

هیــــــس...

هــمــه کـابــوس هــا تــمــام شــُد...

من و تو مرد من


ادامه نوشته